نوشته شده در 19 خرداد 1404، ساعت 10:14

قصه‌ی لاک‌پشت عجول

قصه‌ی لاک‌پشت عجول

روزی روزگاری، لاک‌پشتی به نام توتو در کنار یک برکه‌ی آرام زندگی می‌کرد. توتو خیلی مهربون بود، اما یه مشکلی داشت: خیلی عجله‌ای بود!

هر وقت می‌خواست غذا بخوره، اون‌قدر زود لقمه رو قورت می‌داد که دل‌درد می‌گرفت.
هر وقت با دوستاش بازی می‌کرد، زودتر از همه شروع می‌کرد و وسط بازی خسته می‌شد.

یه روز معلم مهربونشون، جغد دانا، گفت:
– توتو جان، چرا همیشه عجله می‌کنی؟
توتو گفت: چون دوست دارم زودتر همه‌چی رو تموم کنم!
جغد لبخندی زد و گفت: اما بعضی کارها اگه با حوصله انجام بشن، بهتر و قشنگ‌تر می‌شن.

اون روز بچه‌ها قرار بود نقاشی بکشن. توتو زودتر از همه شروع کرد و زودتر هم تموم کرد، اما نقاشیش کج و کوله بود. دوستاش با حوصله کشیدن و نقاشی‌هاشون قشنگ‌تر شد.

توتو با تعجب گفت: "واقعاً وقتی آروم باشم، کارم بهتر درمیاد!"
از اون روز به بعد، توتو یاد گرفت که برای هر کاری وقت بذاره، عجله نکنه و با حوصله باشه.

🌟 و این‌جوری شد که توتو از یه لاک‌پشت عجول، تبدیل شد به یه لاک‌پشت باهوش و صبور!



قصه‌ی لاک‌پشت عجول

19 خرداد 1404، ساعت 10:14۲۰ دقیقه مطالعه
قصه‌ی لاک‌پشت عجول

روزی روزگاری، لاک‌پشتی به نام توتو در کنار یک برکه‌ی آرام زندگی می‌کرد. توتو خیلی مهربون بود، اما یه مشکلی داشت: خیلی عجله‌ای بود!

هر وقت می‌خواست غذا بخوره، اون‌قدر زود لقمه رو قورت می‌داد که دل‌درد می‌گرفت.
هر وقت با دوستاش بازی می‌کرد، زودتر از همه شروع می‌کرد و وسط بازی خسته می‌شد.

یه روز معلم مهربونشون، جغد دانا، گفت:
– توتو جان، چرا همیشه عجله می‌کنی؟
توتو گفت: چون دوست دارم زودتر همه‌چی رو تموم کنم!
جغد لبخندی زد و گفت: اما بعضی کارها اگه با حوصله انجام بشن، بهتر و قشنگ‌تر می‌شن.

اون روز بچه‌ها قرار بود نقاشی بکشن. توتو زودتر از همه شروع کرد و زودتر هم تموم کرد، اما نقاشیش کج و کوله بود. دوستاش با حوصله کشیدن و نقاشی‌هاشون قشنگ‌تر شد.

توتو با تعجب گفت: "واقعاً وقتی آروم باشم، کارم بهتر درمیاد!"
از اون روز به بعد، توتو یاد گرفت که برای هر کاری وقت بذاره، عجله نکنه و با حوصله باشه.

🌟 و این‌جوری شد که توتو از یه لاک‌پشت عجول، تبدیل شد به یه لاک‌پشت باهوش و صبور!